کپی رایت all 2002 توسط امی تی. این متن ممکن است مطابق با مقررات استفاده منصفانه قانون کپی رایت ایالات متحده مورد استفاده قرار گیرد و به اشتراک گذاشته شود و ممکن است به صورت الکترونیکی بایگانی و توزیع شود به شرطی که سردبیران مطلع شوند و هیچ هزینه ای برای دسترسی دریافت نشود. بایگانی, توزیع مجدد, و یا انتشار مجدد این متن در شرایط دیگر, در هر رسانه, نیاز به اطلاع رسانی از مجله و رضایت نویسنده.
-
یک خواب بد.
برای فرد در شیشه زنگ, خالی و به عنوان یک نوزاد مرده متوقف, جهان خود را رویای بد است. --سیلویا پلات, شیشه بل 227
دستور کار فمینیسم اساسی است: از زنان می خواهد که مجبور به "انتخاب" بین عدالت عمومی و خوشبختی خصوصی نشوند. از زنان میخواهد که خودشان را تعریف کنند-به جای اینکه هویت خود را بارها و بارها توسط فرهنگ و مردانشان تعریف کنند. -- سوزان فالودی, عکس العمل 18
چرا استانداردهای دوگانه از ضلالت مرد و زن ماندن رومینگ مرد و زن خانه دار جستجوی مرد و زن تودرتو? (ص 30)
او چنین نابرابری را در تاریخ و "مه های زمان" دنبال می کند که انسان برنده نان کل خانواده بود و باید اطمینان حاصل می کرد که او به مرد دیگری "غذا نمی دهد" (31). در پیدا کردن "حقیقت عالی/ از قدرت وحشتناک از جنس انسان" (30), شخصیت سوگواری سرسختی از مردان و انسان به طور کلی, نتیجه این است که برابری دو جنس از نظر قدرت اقتصادی به سختی توسط یک برابری متناظر در سطح اجتماعی و روانی به دنبال. "همسر سابق, "اختصاص داده شده به یک دوست که به تازگی طلاق, بنابراین توقیف پیشوند" سابق "و معانی خود را از" نفی, بطلان, هیچ چیز "را به تصرف خود در بی ثباتی از زنان که هویت صرفا از جنس ریمل شامل, و برای چه کسی طلاق منجر به مسخ شخصیت, قبل از هشدار زن در برابر تبدیل شدن به" پوسته خالی از زندگی "و یک" سابق انسان " (13).
او قدرت او را درک کرد: این باعث شد کسانی که هوای خود را تنفس می کنند و در فضاهای بسته حرکت می کنند احساس امنیت کنند و بالهای خود را بر روی خود جمع کنند و هرگز جرات نکنند که در وزش باد و طوفان بیرون پخش شوند. شیشه زنگ قدرت بازپس گیری داشت: حتی در دنیای جادویی باز که برت قول داد می توانست برای عقب کشیدن او دراز شود و او حتما خراب شد و به برت گفت: "فایده ای ندارد. مدام به فرزندانم فکر می کنم, شوهرم, مادرم. من تعجب می کنم اگر کریستین امتحان پیانو خود را گذرانده است. مارک حتما در مدرسه پرورش می دهد و نمرات ضعیفی می گیرد. این سگ ما باید مدتها پیش نزد دامپزشک برده می شد" و برت اطمینان داشت که سرانجام با عصبانیت دستانش را بالا می برد و می گفت: "زنان!"زیرا قدرت ترسناک کوزه های زنگ زنان چنین است: برگردید و وظیفه خود را انجام دهید. (144-5)
او در نهایت به جهان داخلی او اشاره دوباره, که او مدیون بی پایان, وظایف تکراری, و که امنیت او را می دهد, حفاظت و حمایت عاطفی در عوض.
پوپو گفت: "به من نگاه کن. "به من و زندگی خوب من با خانواده ام نگاه کنید. اگر من سر و صدا ساخته شده بود و چیزی بد اتفاق افتاده بود, من مثل امروز این باشد?"و او برگزار شد تا نوزاد پسر خوش شانس خود را از طریق تقویت نقطه او. تحمل. اگر زنان به اندازه کافی تحمل کنند سرانجام یک زندگی خوب به سراغشان می رود. (303)
استراتژی دیگر مبارزه با مردان یا با خشونت یا با افسون است. چو, بنده دیگر, توسط پدرسالار وو به مدت ده سال عذاب شده بود, اما او به خانه وو می گرداند, ظاهرا برای خدمت به پیرمرد که در حال حاضر یک احمق تبدیل, اما به جای می شود انتقام او را با قرار دادن سوسک, مارمولک و کبوتر مدفوع در مواد غذایی خود; رنگ ارغوانی روشن, یک فاحشه, مجذوب یک برادر وو با خون خود, بنابراین او را گریان به عنوان یک کودک, پاره بین یک "نیاز قانع کننده به او" و در عین حال "کینه از سلطه او" (ص 291). اگرچه این رمان صریح نیست اما به نظر می رسد که نه استقامت و نه فتح ترجیح داده نمی شود. برای مثال, پس از اتلاف نیمی از زندگی خود را گرفتن انتقام در میهن پرست قدیمی, حس فوق العاده ای چو از پوچی پس از او می میرد او درایوهای به خودش را قطع. با این حال زنانی که از طریق استقامت مرفه می شوند هنوز در رحمت مردان هستند و مانند کسانی که به افسون متوسل می شوند در واقع تابع مردان هستند.
برای اولین بار او را کاملا شناخت و برای اولین بار در مرکز این هوشیاری ایستاد و دیگر در حاشیه سایه نبود. . . . سکوت او با یک صد افکار نگران کننده که او نمی تواند شروع به بیان متهم شد, اما یکی در قدرت وضوح و یقین خود ایستاده بود: این دختر من را دوست دارد واقعا. او برای من می میرد. (250)
علاوه بر این, پس از اظهارات متقابل خود را از عشق, هان برای یک جلسه مخفی ماهانه با وو و یک محل صرف در "قلب" خود را حل و فصل نیست, اما مشتاق برای یک "محل به طور منظم" در "زندگی"خود:
کمی بیشتر. چه در مورد دادن یک مکان منظم در زندگی شما که گاهی اوقات می توانم با شما سر میز غذا بنشینم, تخت را برای حضور خود به من اماده کن, وقتی خوشحال یا ناراحت هستم با شما صحبت کنم, به شما بگویم که می خواهم فرزندتان را داشته باشم? (308)
به عنوان داستان توسعه, هان در نهایت همسر دوم وو از طریق شوخ طبعی و عزم و اراده او می شود. اگرچه او در پایان می میرد, او در نهایت برنده هر دو" قلب "و" زندگی " وو, که توسط دریاچه باقی می ماند, انتظار برای او را به بازگشت و دیدار با او.
بچه عجیب و وحشی را دیدند که از زمین خیس بلند شد و لباسها و موهایش را روی بدنش پوشاند و با انرژی دوباره دستهایش را به بیرون پرت کرد و در رقصی خشمگین بدنش را به طرف دریا چرخاند.
فریاد پسر بلندتر از فریاد دختر بود. دستها را رو به روی هم نگه داشتند و از خوشحالی خالص بالا و پایین پریدند در حالی که خشم طوفان اطرافشان بی وقفه ادامه داشت.
دختر و پسر که هنوز روبروی هم بودند و دست در دست هم گرفته بودند بدون هیچ گونه کاهش انرژی و اشتیاق به اطراف پریدند.دختر فکر کرد: من خیلی خوشحالم چون یک رعد و برق دیگر به هم ریختند و در انبوهی از زمین فرو ریختند و هنوز فریاد می زدند و می خندیدند. (117-8)
باران در ورق ریخت, یک فلش از رعد و برق روشن صورت او, و سر و صدا از رعد و برق بدن او را تکان داد. او هر دو دستش را بلند کرد و شروع به چرخاندن بدنش کرد و با رقص کندی از شادی خالص دور و بر خود چرخاند. . . . او به او نگاه کرد و تمام بدنش از شادی غار می لرزید و دوید تا به او بپیوندد. زیر باران میرقصیدند و بدنشان را به ریتم شادی فزاینده خود منتقل میکردند و فریاد میکشیدند و میخندیدند. (254)
و در پایان بخش سوم, هان, در حال مرگ پس از زایمان و تحت ضربه از داشتن فرزند خود را به سرقت رفته توسط چویین, در اب راه رفتن به دریاچه. وو, از جان گذشته به اظهار عشق خود را برای او, او می پیوندد یک بار دیگر با برگزاری او را در دریاچه تا زمانی که او می میرد. تصویر اتحاد در اینجا هر دو منعکس کننده دو صحنه قبلی است و در "شکوه طوفان" به "طنین"عشق گسترش می یابد و تشدید می شود:
باران شروع به باریدن کرد. او لبخند زد و او می دانست که او از بسیاری از طوفان از شادی و عشق خود فکر می کرد, اتحادیه مرطوب خود را در گل و خنده توسط برکه. . . . او را برای یک مدت طولانی بعد برگزار شد و شنیده عشق خود را طنین انداز در شکوه و جلال از طوفان. (379)
به گفته هوانگ دی نی جینگ کلاسیک چینی" تندر صدای اتش است و خنده بهشت است " (ابرهارد 290). از طریق رعد و برق و رعد و برق, از این رو, اتحادیه خود را بیشتر توسط بهشت تحریم. خدایی شدن هان در پایان نیز قابل توجه است. در طول رمان دنیای الوهیت ها به عنوان بازتابی از جهان بشری به تصویر کشیده شده است. در رویای هان خدای بهشت تحمل وحشیانه ای دارد و فقط با یک حرکت انگشتانش قادر به ارسال جریان انرژی است. الهه نابینایی و فراموشی که هان تمام مدت برای او دعا می کند باید نزد او بیاید تا خدای اسکای را متهم کند که صد سال او را کتک زده و ناشنوا کرده است. به عنوان برابری جنسیتی شده است از طریق مبارزه هان دست, او, مانند بسیاری از چهره های در طول تاریخ چین که اعمال خوب در طول عمر خود را انجام داد, یک الهه می شود پس از او می میرد, و به عنوان یک "الهه با چشم و گوش," او به احتمال زیاد برای پاسخ به دعاهای زنان در درد و رنج.
شوهر, استفاده همیشگی او, مدت توصیفی ساده بعد از همه, احترام ضمنی و همچنین به رسمیت شناختن سودمند از وضع موجود و تمام است که به طور سنتی ضمنی. لیلی از این اصطلاح به عنوان دریافت کننده تعهدات دو جانبه استفاده کرد. (40)
اصطلاح "اه چن" هم به معنای چن به عنوان یک موجود فردی است و هم به مسوولیت وی در قرارداد زناشویی اشاره می کند و در نتیجه شکاف بین این دو بیشتر می شود:
همچنین "اه چن" بیشتر شناخته شده بود که به عنوان احضار به مناسبت های معمولی خانگی مورد استفاده قرار می گرفت و به ویژه مواردی که لیلی می توانست بخشی یک طرفه از قرارداد زناشویی را انجام دهد. "اه چن" نیز اصطلاحی منحرف کننده بود. این نام خانوادگی چن بود و همچنین به معنای بازگشت به وضعیت قبل از ازدواج بود و لیلی تانگ را از چن جدا کرد. برای اشاره به همسر خود را با این نام مستعار نیز به طور ناگهانی به او نگاه به عنوان یک فرد, در حالی که اهمیت خود را واقعا در نقش خود شامل, رتبه خود را - اگر دوست دارید husband شوهر. (40)
همانطور که او از توانایی لیلی در یافتن حاشیه ای در نگهداری خانه شگفت زده می شود, "برای فدا کردن رضایت فوری و به تعویق انداختن برای استفاده های بعدی مشیت" و حتی "برای انجام مخفیانه بدون کشف خود" (84-5), چن باید خود را تشخیص دهد و خود را به "مناطق جدیدی از روان زن باز کند, نه تنها ناشناخته بلکه وجودشان تاکنون نامشخص است":
اگر در این مرحله نسبتا دیرهنگام چیزها چیزی بیش از تصور لیلی وجود نداشت میخواست بداند. می تواند او, برای مثال, او را به طور مستقیم بالا بردن سوال از یک حرکت دستکاری? وقتی در تمام مدت او بود که می خواست? حال او شناخته شده در همه زمان ها و در او خنده? چن به او نگاه کرد که معصومانه با موی صحبت می کرد (چرا هر دو لنگ می زدند?) و اخم کرد. چه فریب و اسرار در پشت پوست کودکانه صاف از کسانی که چهره غیر روحانی? چن تصمیم گرفت به لیلی فضای کافی برای مانور در اینده بدهد-به خاطر هر دوی اینها. (85)
به عبارت دیگر, او به خود را با استقلال سازگار, عمق, و حتی رمز و راز از زنان که به دور از توسط کلیشه پناه توسط او و جامعه سنتی چینی محدود.
یک شب هنگامی که شوهر نشسته, به طور تصادفی, در صندلی خود را او در بر داشت خودش را در خود در جدول در بازه زمانی, با دیگران نزدیک به هم در مقابل او نشسته اند. او از نحوه انعکاس شکاف احساس در خانواده مبهوت شد. نگاه شوکه او منعکس کردن موی. به نظر می رسید هیچ کس دیگری متوجه نشده است, بنابراین نمی توانست عمدی باشد. و هنوز, زمانی که شوهر برداشت یک تکه از ساقه بامبو و در کاسه پسر قرار داده شده, او می خواست برای پیدا کردن یک محل تنهایی برای مخفی کردن و هرگز از ظهور. (258)
او هیچگاه در روز قیامت و در شب قدر از او راضی نبوده و نمی دانسته است که او را دوست داشته است. . . . لیلی به دنبال کلمه ای می گشت که در اصل تمام خصوصیات شوهر و شوهرش را در بر می گرفت و او نمی توانست پیدا کند.لیلی حالا که شوهری در کنار او نبود خوابیدن برایش سخت بود. عجیب است که باید راحت تر می شد. او اغلب در خواب او را لگد زده بود. او یک بازو را بیرون می انداخت و فضای خالی پیدا می کرد و پوچی او را بیدار می کرد. . غالبا صبح از خواب بیدار میشد و دستها و زانوهایش را دور بالش میدید. (266)
علاوه بر این, او در حال حاضر اذعان به اهمیت چن در خانواده, حتی الهه او را به عنوان یک قدیس, خدای خانواده, و یک نمونه از مردانه, یا یانگ (به عنوان مخالف به زنانه, یا یین) کیفیت:
وی در ادامه افزود: به نظر میرسد که پدرش از او میخواهد که فرزندش را به خوبی بشناسد و از او بخواهد که پدرش را به او معرفی کند. یک شبه, چن یک سنت سکولار تبدیل شده بود, یک خدای خانگی به رقیب خدا. هرگز تا احترام زمانی که از لحاظ جسمی به خانواده اش در دسترس, چن شد تبدیل شدن به یک معیار از همه یانگ نوع فضایل سنتی و نه تعداد کمی از کسانی که معمولا بیشتر تصور می شود تحت تاثیر یین. او دوراندیش بود, قوی, مصمم, نوع, بزرگوار, و شجاع; او همچنین با ملاحظه بود, بی خودخواه, دلسوز, مناقصه, و ملایم به عزیزان خود, و به خصوص پسرش, مرد گر. (274)
غیبت چن تا حد زیادی صمیمیت در رابطه لیلی با موی را بازیابی می کند که وقتی درمانده و غمگین است از او حمایت و مراقبت می کند و اکنون با او برابر رفتار می کند:
موی اکنون می تواند یک دوست برابر شود. او به موی به عنوان یک فرد فرومایه نگاه کرده بود تا به نفع خودش مورد سرزنش و سرپرستی قرار گیرد. اکنون می توان شروع رفاقت کرد. (277)
او منتظر روزی بود که او نزد او برگردد, همانطور که با اطمینان می دانست که فراتر از ایمان است که او می تواند روزی به نزد او بازگردد. اما در این بین چقدر احساس سبکی می کرد! قطعا شوهر بود در او که وزن نمی? . . . اما انگار سنگی از او برداشته شده بود و او تا جایی که باید قدش می رسید پرید. او فکر کرد که او یک تعادل از همه چیز برای اولین بار پیدا کرده بود, یین لغو یانگ; نه با رفتن به مرکز در یک بار-که یک راه کوته فکر و غیر معمول از او بود-اما با انحراف به افراط و سپس پیدا کردن نقطه هنوز هم تعادل. (278)
در اینجا باید توجه داشت که یین یانگ ارتباط تنگاتنگی با مفهوم فلسفی تای جی دارد که به معنای واقعی کلمه به معنای "مصدر بزرگ" و در نتیجه "مطلق" و "اصلی" است که از قرن 11 به بعد در کنفوسیوس گرایی اهمیت اساسی پیدا کرد (ابرهارد 283). این اصل حاکم بر جهان متافیزیکی از تای جی بود که ابتدا دوگانگی/ سیزیگی/یین یانگ و سپس پنج جایگشت یا حالت طبیعت را ایجاد کرد که "ده هزار چیز" را تولید می کند (ابرهارد 283). از این رو, از طریق این تعادل یین یانگ, که نشان می دهد نه تنها مصالحه فرهنگ غربی و چینی, بلکه هماهنگی بین مردانگی و زنانگی در لیلی, تیموتی مو موفق در یکپارچه سازی مفهوم غربی مردسالاری با چینی تای جی نشان دهد که چگونه زنان می توانند مردسالاری با تبدیل شدن به طور کامل خودکفا براندازی.
این مشکل زندگی در هنگ کنگ بود. همه چیز در مورد چیزی بود که ما حدس می زدیم و حدس می زدیم نه چیزی که می دانستیم. واقعیت بیش از حقیقت اهمیت داشت و واقعیت این بود که نیازی به انتخاب بین الیوت و پل نبود. چرا باید من? شوهرم به من پیشنهاد یک زندگی بهتر از من همیشه از خواب, و یک نوع از صمیمیت است که از زمان طولانی ما با هم ریشه. الیوت در مورد ماجراجویی بود, لذت فیزیکی و یک نوع از عشق. من بهترین از همه جهان بود. چه بیشتر من می خواهم? (201)
بعد, رز می رود به امریکا به کار در تلاش برای توسعه حرفه ای او و برای فرار از قلوه سنگ از ازدواج شکست خورده او. به عنوان به پایان می رسد رمان, او نه تنها نتواند به خودش را به طلاق, که می توانست پایان دادن به ازدواج مسخره او قرار داده, بلکه اجازه می دهد تا رابطه او با الیوت, است که تا انجام و الهام بخش است, محو شدن. اگرچه هم در ابتدای رمان و هم در انتهای رمان دیده می شود که در دفتر کارش نشسته است و با مجسمه لیبرتی به سمت گفتگو و گفتگو نگاه می کند اما تصویر نهایی ما از او بی تصمیمی در مورد زندگی و اینده اش است. وقتی او با لیدی لیبرتی خداحافظی می کند, ما شک داریم که او هرگز ازادی خود را پیدا کند (266).
[رالف] تغییر رنگ تصویر را از قرمز مایل به قرمز و خاکستری به سبز و سبز مشاهده کرد. امروز به سرعت تغییر کرد, مانند یک حرکت خودکار از راه دور بین کانال های تلویزیونی. به زودی, رنگ در حال حرکت را به مخلوطی از روغن های ضخیم بر روی بوم حل و فصل. مثل یک پنجره سنگی. (125)
به عنوان داستان بسته, سخت است نه به کشف یکی دیگر از ابعاد "فیلومنا."همانطور که از نام شبیه "فیلوملا," یک چهره در اساطیر یونانی است که زبان او را قطع و صدای او خاموش شده توسط پادشاه, "سکوت" در واقع توسط فیلومنا نقاش به عنوان یک سلاح سرپیچی در برابر شخصیت های مرد داستان استفاده. چنین " سکوت "تولید تاثیر کامل خود را در پایان, به عنوان" زمزمه بی زبان "از فیلومنا, که از هیچ جا, همراه با رنگ جریان از نقاشی او, ثابت شده رالف به" زاغه خاموش."جفت شدن بینایی و شنوایی به طور مشابه خواننده ای را که به طور نیابتی در رنج های رالف شرکت می کند مسحور می کند.
بعد شعرهایشان را خواندم . . .مارمولک خزیدن از طریق شن و ماسه در حال اجرا تلاش برای فرار از افتادن به غارها (56)
رودخانه های زیرزمینی از میان گنجینه های مدفون می درخشند . . . کنچ ها با گرد و غبار مرجانی می درخشند و صداها را از اعماق صدا می کنندو نهنگ ها انتظار دارند (56)
نسلی از یتیمان که هنوز قاعدگی ندارند در شهر قدم می زنند در حالی که زنان دردناک با اولین نوزادان زیر قلوه سنگ و تمساح ها گریه می کنند (56)