این ممکن است برای بعضی ها دشوارتر از سایرین باشد ، اما فرصت هایی برای کسانی که می خواهند آنها را بگیرند وجود دارد.
اما حتی هر کسی می تواند به آن برسد. بیشتر مردم نخواهند داشت.
و دلیل آن بسیار ساده است. مردم ترجیح می دهند از وضعیتی که در آن قرار دارند پشیمان شوند و شخص دیگری را مقصر بدانند تا کاری در مورد آن انجام دهند. انجام هیچ کاری ساده تر است و منتظر آمدن همه چیز از برخاستن و کار برای آنها هستیم.
و این ذهنیت انطباق "من نمی توانم کارها را انجام دهم" ، "این برای من نیست" و "این فقط برای ممتاز است" آنها را در همان موقعیتی که اکنون به طور دائم هستند ، نگه می دارد.
در اصل ، طرز فکر آنها اجازه نمی دهد بیشتر از آنچه اکنون به دست می آورند ببینند. بنابراین اگر در این مقاله یکی از این افکار را داشته باشید ، احتمالاً هرگز به ثروت نرسیدید.
اکثر مردم در واقع هرگز به هیچ وجه امتحان نمی کنند.
هر روز پیامهایی را از افرادی دریافت می کنم که به خاطر هر آنچه که به دست آورده ام ، تبریک می گویم و تحسین می کنند و چگونه آنها آرزو می کنند شانس من داشته باشند.
و اولین مشکل وجود دارد. اعتقاد به این که همه آنچه یک فرد موفق می تواند به آن دست یابد به لطف یک فرصت است.
هیچ چیز در این زندگی یک تصادف یا شانس الهی نیست. هر آنچه در زندگی ما اتفاق می افتد ناشی از اعمال ما است. من موفق هستم زیرا تصمیمات استراتژیک و مراحلی را برداشتم که به من اجازه می دهد اکنون جایی باشم.
گفتن به کسی که آنها خوش شانس هستند مانند این است که آنها را ببینند که در حال حاضر لیاقت چیزی را ندارند و هنوز هم موفق به دریافت آن شدند.
وقتی توضیح می دهم که اگر آنها مراحل من را تکرار کنند ، می توانند به همان نتایج من دست یابند ، و من به آنها می گویم که چگونه ساعت 5 صبح از خواب بلند می شوم تا بنویسم تا برنامه نویسی را از ساعت 8 صبح شروع کنم ، آنها وحشت می کنند.
"شما یک استعداد طبیعی دارید" ، "شما بیش از حد اراده دارید" ، "من بیش از یک هفته نمی توانستم این روال را انجام دهم" و بهانه های زیادی که اکنون می توانید تصور کنید.
آنها حتی سعی نمی کنند.
و می دانید چرا؟از آنجا که دیدن افراد موفق آسانتر است و معتقدند که این شانس است از اینکه یک فداکاری کنید و کار را انجام دهید.
بیشتر افراد ذهنیت سازگار دارند.
دقایقی که راحت می شوید ، رشد خود را متوقف می کنید.
من 5 سال را در یک کار گذراندم فقط به این دلیل که خوشحال و عادلانه پرداخت شدم. اما این مانع از رشد حرفه ای من شد ، بنابراین تصمیم گرفتم که نیاز به ایجاد تغییر داشته باشم.
اکنون من دو بار درآمد کسب می کنم زیرا تصمیم گرفتم که نتوانم بقیه عمر خود را با یک شغل بگذرانم فقط به این دلیل که آن را دوست داشتم.
اما بسیاری از مردم مثل من فکر نمی کنند.
آنها فکر می کنند که شروع یک کسب و کار بسیار خطرناک است، تغییر شغل به شغلی که درآمد بیشتری دارد دشوار است زیرا ممکن است شما را اخراج کنند و اگر شغلی به شما اجازه می دهد قبض های خود را بپردازید و با دوستان خود معاشرت کنید، بایدبدون تغییر.
و این ذهنیت انطباق آنها را سالها در یک مکان نگه می دارد.
اما آیا رازی را به شما بگویم؟دقیقاً در کاری که دوست دارید انجام دهید، شغلی وجود دارد که به شما دستمزد بیشتری نسبت به شغلی که اکنون دارید می دهد، و همچنین در صورت اخراج، مشاغل بیشتری در بازار وجود دارد.
با این حال، باید حاضر به فداکاری باشید، شاید کمی بیشتر مطالعه کنید، کمی فراتر از جایی که به آن عادت کرده اید بروید. و این چیزی است که مردم را گیر میکند، احساس اینکه باید بیشتر از آنچه عادت کردهاند انجام دهند.
آنها ساعت های ارزشمند خود را به جای اینکه روی خودشان کار کنند با سرزنش دیگران تلف می کنند.
اگر از کسی که ذهنیت ضعیفی دارد بپرسید که چرا در وضعیتی است که در آن قرار دارد، احتمالاً بهانههایی مانند: «من در شرایطی به دنیا آمدم که اجازه پیشرفت را به من نمیداد»، «دولت به من اجازه نمیدهد» را به شما میدهند. یا "من مشکلات زیادی دارم."
این به این دلیل است که سرزنش کردن دیگران برای مشکلات خود آسان تر از این است که بپذیرید که نمی خواهید یا تلاشی برای پیشرفت دارید.
هر بار که در توییتر در فضای مجازی منتشر میشوم، به این دلیل است که به مردم میگویم که میتوانند شرایط زندگیشان را بهبود بخشند، و آنها بیشتر به این اهمیت میدهند که به من بفهمانند اشتباه میکنم تا اینکه ببینند درست میگویم یا نه.
و این یکی از مشکلاتی است که چرا آنها در جایی که هستند باقی می مانند. آنها ترجیح می دهند درست بگویند و بدبخت بمانند تا اینکه روی خودشان کار کنند و بفهمند که قدرت دارند.
مارک میسون در کتاب خود "هنر ظریف لعنت نکردن" نوشته است که چگونه یک شخص می تواند زندگی خود را با پذیرفتن اینکه مشکلات به جای دیگران به خاطر خودش است، بهبود بخشد:
"چه ما آگاهانه آن را تشخیص دهیم یا نه، همیشه مسئول تجارب خود بودیم. نبودن غیرممکن است. انتخاب عدم تفسیر آگاهانه وقایع زندگی ما هنوز هم تفسیری از رویدادهای زندگی ما است... مسئولیت شما این است که معنای رویداد را تفسیر کنید و پاسخی را انتخاب کنید، و وقتی شروع به انجام آن کنید، زندگی شما بهبود خواهد یافت.
اگر فکر می کنید نمی توانید به چیزی برسید، به آن نخواهید رسید. اما وقتی متوجه شدید که قدرت اصلاح موقعیتی را دارید که در آن هستید، راهی برای موفقیت پیدا خواهید کرد.
آنها ترجیح می دهند به جای برنده شدن، پول خود را از دست ندهند.
بیشتر مردم ترجیح می دهند پول خود را از دست ندهند تا اینکه بتوانند پول بیشتری کسب کنند. براساس تحقیقات Kahneman و Tversky ، مردم نسبت به آنچه که با یک سود برابر همراه است ، نسبت به دردی که از دست می دهد ، نسبت به دردی که از دست می دهد واکنش نشان می دهند.
مشکل این است که در وسواس شما با از دست دادن پول ، در نهایت برنده هیچ چیز نمی شوید.
من حتی افرادی را می شناسم که مایل به استفاده از 100 دلار برای خرید سهام یا شروع کار نیستند زیرا "آنها مایل به از دست دادن پول نیستند" ، اما بعد به یک رستوران لوکس می روند و 175 دلار خرج می کنند.
وی گفت: "بیزاری از دست دادن می تواند ما را از رنج جلوگیری کند ، اما می تواند ما را از فرصت ها محروم کند."
- ملیسا چو
اگر به جای تجزیه و تحلیل دستاوردهای احتمالی که یک تجارت یا سرمایه گذاری به ارمغان می آورد ، می توانیم فرصت های زیادی کسب کنیم.
دو سال پیش ، من یک آپارتمان خریداری کردم که هنوز با قیمت 50،000 دلار ساخته نشده است. بسیاری از مردم از من لذت می بردند زیرا من حتی نمی دانستم که وقتی شرکت ساخت و ساز آن را به پایان رساند دوست دارم و "پولم را از دست دادم."
در حال حاضر ، این آپارتمان 68000 دلار ارزش دارد. بسیاری از مردم روی این موضوع تمرکز می کردند که اگر دوست نداشتم چگونه معلوم شود ، می توانم پول خود را از دست بدهم ، اما من روی فروش آن و درآمد بیشتر تمرکز کردم اگر این چیزی نبود که انتظار داشتم.
باور کنید که هر فرصت تجاری "کلاهبرداری" است.
من هرگز ندیده ام که یک فرد میلیونر به دلیل سرمایه گذاری و انجام کار به کسی بخندد. اما من دیده ام که بسیاری از افراد شکسته به کسی که سرمایه گذاری یا انجام می دهد می خندند.
هر وقت من در مورد یک فرصت تجاری جدید یا سرمایه گذاری که من انجام می دهم صحبت می کنم ، همیشه یک "دوست" وجود دارد که فکر می کند می خواهم پول خود را از دست بدهم یا اینکه یک شرکت کلاهبرداری است.
ماهها بعد ، من با این تجارت 3-4 رقم می سازم و آن دوست در همان مکان قرار دارد.
البته ، بسیاری از مشاغل جعلی در بازار وجود دارد ، و شما باید مراقب باشید که پول خود را در آن قرار دهید ، اما این نباید مانع یادگیری و تلاش برای سرمایه گذاری های جدید شود.
ریسک به معنای کورکورانه به تجارت و سپس انتظار نتایج عالی نیست. درعوض ، نزدیک شدن به خطرات نیاز به برنامه ریزی دقیق و یک استراتژی اساسی دارد.
در نظر گرفتن ریسک محاسبه شده به شما در ایجاد ثروت و هوشمندی شما با هر تجربه کمک می کند.
همه سرمایه گذاری یا فرصت های شغلی کلاهبرداری نیستند. و فکر می کنید که پول خود را از دست خواهید داد فقط به این دلیل که چیزی را نمی فهمید یا این چیزی نیست که شما قبلاً شما را خیلی دور نمی کنید.
فکر کنید که به اندازه کافی خوب نیستید.
یکی از دوستان یک روز به من گفت که برای پرداخت بدهی های خود به درآمد اضافی احتیاج دارد. من برنامه هایی را که برای نوشتن ، پیدا کردن مشتری استفاده کردم توضیح دادم و او را به انجام اولین داستان خود تشویق کردم.
ماهها بعد ، او به من نوشت که هرگز به دلیل اینکه به اندازه کافی خوب نبود ، کاری انجام نمی داد. من به او گفتم که من هم خوب نیستم ، و با گذشت زمان یاد گرفتم ، اما او به من گفت که من یک "استعداد طبیعی" دارم.
من هرگز در زندگی ام ننوشتم ، اولین پست های من 100 بازدید نداشتم ، و حتی وقتی شروع کردم حتی انگلیسی نمی دانستم. اما مردم به دنبال هر بهانه ای برای تلاش برای چیزها هستند.
شما ناموفق هستید نه به این دلیل که به اندازه کافی خوب نیستید بلکه به این دلیل که حتی سعی نمی کنید خوب باشید.
Ayodeji Awosika چیزی در مورد محدود کردن خود در مقاله خود "چگونه می توان بدون انجام کاری به هیچ وجه موفق شد" نوشت:
من کمتر از شما اهمیت می دهم ، بنابراین من سخت تر سعی می کنم. به طور جدی بیشتر خودتان را می گیرید ، احتمال اینکه نرده ها را بچرخانید کمتر است. شما فکر می کنید افرادی که هدف بالایی دارند ، افراد خودجوش هستند. نه ، تو هستیاین یک تن از نفس لازم است تا خود را محدود کنید و به تصویر خود بسیار اهمیت دهید که شما را از زندگی بهترین نسخه از زندگی خود باز می دارد.
شما تنها کسی هستید که معتقدید نمی توانید کاری انجام دهید. بنابراین اگر فکر می کنید به اندازه کافی خوب نیستید که کاری انجام دهید ، هرگز به آن نخواهید رسید.
فکر کنید که موفقیت برای افراد ممتاز است.
اگرچه امتیاز می تواند بخش مهمی و کلید موفقیت باشد ، اما تنها چیزی نیست که ثروتمند شود. مطمئناً ، ممتاز بودن به دستیابی سریعتر یا آسان تر به اهداف خود کمک می کند ، اما می توانید بدون داشتن آن به همان نتایج دست پیدا کنید.
به این دلیل است که موفقیت برای افراد ممتاز منحصر به فرد نیست. و اعتقاد داشته باشید که اگر این محدودیت پتانسیل خود را داشته باشید زیرا نمی خواهید برای دستیابی به آن تلاش کنید.
در اینجا نقل قول از یک نویسنده ناشناخته است که در مورد اینکه چرا مردم موفق می شوند صحبت می کند که هیچ ارتباطی با امتیاز ندارد:
"چرا موفق می شوم؟
من موفق می شوم زیرا من مایل به انجام کارهایی هستم که شما نیستید. من با شانس می جنگم. من قربانی می کنممن از ترس ، ناامنی یا شک و تردید نمی شوم. من احساس می کنم که آن احساسات آنها را می نوشند و سپس آنها را به سیاهی جهنم بلع می کنند. من از موفقیت انگیزه دارم ، نه غرور. غرور قلب آنها را از درون خود می کشد. اگر سقوط کنم ، بلند می شوم. اگر مورد ضرب و شتم قرار بگیرم ، برمی گردم. من هرگز بهتر نمی شوم. من هرگز تسلیم نخواهم شد. به همین دلیل من موفق می شوم. "
امتیاز به تنهایی شما را به جایی نمی رساند. هزاران نفر در مقابل آنها فرصت های زیادی دارند که به سادگی انتخاب نمی کنند. عظمت بیشتر در مورد استفاده از فرصت ها است تا اینکه فقط فرصتی در آنجا داشته باشید.
افکار نهایی
اگرچه عوامل زیادی وجود دارد که چرا بسیاری از افراد به ثروت می رسند در حالی که دیگران به جایی نمی رسند ، اما فکر می کنم مهمترین ذهنیت است. با ذهنیت درست ، شما مایل به انجام آنچه برای دستیابی به مراحل دیگر انجام می شود ، انجام می دهید.
بسیاری از مردم هرگز ثروتمند نخواهند شد زیرا آنها به سادگی مایل نیستند. آنها احساس می کنند که شکایت و فرض بر این است که هرگز قادر به انجام این کار نخواهند بود از انجام تکالیف تحقیق در مورد چگونگی دستیابی به آن.
شما این انتخاب را دارید که امروز کاری انجام دهید تا وضعیت خود را تغییر دهید. کاری که با آن تصمیم انجام می دهید مشخص می کند که آیا شما در همان مکان بزرگ خواهید شد یا خواهید ماند.
اگر می خواهید داستانهای بیشتری مانند این را بخوانید ، لطفاً در لیست ایمیل من مشترک شوید.< Pan> امتیاز به تنهایی شما را به هیچ کجا نمی رساند. هزاران نفر در مقابل آنها فرصت های زیادی دارند که به سادگی انتخاب نمی کنند. عظمت بیشتر در مورد استفاده از فرصت ها است تا اینکه فقط فرصتی در آنجا داشته باشید.