پروفسور فرانکلین آلن ، مدیر مرکز تجزیه و تحلیل مالی Brevan Howard ، در مورد بازار سهام چین و چالش های منحصر به فرد آن بحث می کند.
اقتصاد چین نه تنها با توجه به خرید برابری قدرت (PPP) بزرگترین جهان در جهان است ، بلکه همچنین در سه دهه گذشته سریعترین اقتصاد بزرگ در حال رشد بوده است. با کمال تعجب ، بازار سهام چین اکنون دومین کشور بزرگ جهان است. با وجود این ، بازار داخلی چین کم تحرک است. تحقیقاتی که من انجام داده ام ، در کنار همکاران دانشگاه شانگهای جیائو تانگ ، نشان می دهد که این امر به دلیل تعدادی از عوامل ، یعنی محدودیت های نظارتی است.
اقتصاد چین به سرعت رشد کرده است: در سال 1980 ، تولید ناخالص داخلی چین کمتر از 10 ٪ از ایالات متحده بود ، اما تا پایان سال 2014 ، چین به بزرگترین اقتصاد جهان (از نظر PPP) تبدیل شده بود. در حقیقت ، تا زمانی که نرخ رشد متوسط حداقل دو برابر ایالات متحده را حفظ کند ، تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را در حدود سال 2035 دو برابر خواهد کرد.
از زمان راه اندازی در سال 1990 ، بازار سهام چین به سرعت رشد کرده است و اکنون بیش از 2300 بنگاه در این دو صرافی ذکر شده است: بورس سهام شانگهای و بورس اوراق بهادار. از پایان سال 2014 ، بازار A-Share (داخلی) چین از نظر کل سرمایه در بازار دومین کشور بزرگ در جهان بود و فقط بازارهای سهام آمریکا را دنبال می کرد. با این حال ، علیرغم رشد عظیم اقتصاد چین و تکامل سریع بازار سهام ، سرمایه گذاران در بازار داخلی سود نمی برند.
مجری فقیر
مطالعه ما دلایل این قطع ارتباط بین رشد اقتصادی و عملکرد بازار سهام را مورد بررسی قرار داده است. ما شرکتهای چینی ذکر شده در بازار داخلی A-GRE و شرکت های ذکر شده در خارج از کشور و همچنین بنگاه های ثبت نشده در چین را مقایسه کردیم. ما همچنین عملکرد بازار چین و شرکتهای ذکر شده را با سایر اقتصادهای بزرگ در حال توسعه (هند و برزیل) و اقتصادهای بزرگ توسعه یافته (ایالات متحده و ژاپن) از جمله دیگر مقایسه کردیم.
بین سالهای 2000-2014 متوجه شدیم که بازار داخلی چین و شرکت های ذکر شده آن از بازارهای دیگر تحت فشار قرار گرفته و بنگاه های کشورهای توسعه یافته و نوظهور را ذکر کرده اند و بنگاه های ثبت نشده را تحت فشار قرار می دهند. با این حال ، شرکت های چینی در خارج از کشور - به ویژه در هنگ کنگ - بسیار بهتر عمل کردند.
چرا این مهم است؟
در بازار چین ، بخش بانکی در تأمین بودجه برای بنگاهها و ترویج رشد چشمگیر اقتصادی در سالهای اخیر بسیار مهم بوده است. اما بدون داشتن بازار سهام با عملکرد بالا ، سرمایه گذاری های نامتناسب در سایر وسایل نقلیه پس انداز ، مانند بخش املاک و مستغلات ، منجر به تحریف های گران قیمت در اقتصاد شده است. بورس سهام منبع مهمی برای بودجه برای افزایش مصرف و خدمات چین و همچنین صنایع Hi-Tech-محرک اصلی برای ادامه رشد اقتصادی چین فراهم می کند. همچنین برای پس اندازان برای بازنشستگی با منابع مالی کافی ، برای پس اندازان مهم است. بنابراین پرداختن به کارآیی و عملکرد آن برای سیستم مالی چین ضروری است.
بنابراین مشکل چیست؟
تحقیقات ما در مورد پیشنهادات اولیه عمومی (IPO) و مکانیسم های حذف شده بررسی شده است و دریافتند که این شرکتهای ناعادلانه از ورود به بازار جلوگیری می کنند و همچنین از ترک شرکتهای ناموفق جلوگیری می کنند. ما همچنین دریافتیم که به همین دلیل ، بنگاه هایی که ذکر شده اند نماینده اقتصاد چین نیستند.
هر IPO باید توسط کمیسیون تنظیم اوراق بهادار چین (CSRC) تأیید شود ، که موانع مالی و اداری بالایی را برای ورود به بازار تعیین می کند. هر IPO باید توسط CSRC تأیید شود و در سالهای اولیه این به معنای سهمیه سالانه برای مناطق مختلف در سراسر کشور بود. شرکت ها همچنین باید در سه سال متوالی منتهی به سال برنامه IPO ، از جمله سایر الزامات مالی صریح ، برای برآورده کردن استانداردهای لیست تعیین شده توسط CSRC ، سود خود را نشان دهند.
تحقیقات ما نشان داد که در بین شرکتهای چینی پست IPO کاهش قابل توجهی در ارزش وجود دارد. در حالی که این امر در بازارهای کشورهای دیگر رخ می دهد ، این اثر در چین بسیار برجسته تر است. به نظر می رسد که الزامات دقیق لیست باعث می شود بنگاهها فعالیت های خود را به حدی تحریف کنند که به عملکرد بلند مدت آنها آسیب برساند.
پس از ذکر ، بنگاهها به ندرت در چین حذف می شوند. با این حال ، "پوسته" یک شرکت ذکر شده به دلیل روند لیست دشوار هنوز هم ارزشمند تلقی می شود. از این رو ، IPO مشکل ساز و فرآیندهای حذف کننده ، انتخاب نامطلوب بنگاههای ورود و خروج از بازار را تشدید می کند. این بر رشد اقتصادی تأثیر منفی می گذارد. در اصل ، بهترین شرکتهای عملکردی در یک صنعت همیشه برای ورود به بازار A-Share انتخاب نمی شوند ، یا در وهله اول در انتظار این مسائل اعمال نمی شوند.
ما همچنین دریافتیم که در شرکتهای چینی در مقایسه با شرکتهای ذکر شده از ایالات متحده ، ژاپن ، هند و برزیل سطح سرمایه گذاری بسیار بالاتری در شرکتهای چینی وجود دارد. با این حال ، شرکت های چینی جریان نقدی خالص کمتری ایجاد می کنند ، که این بدان معنی است که راندمان سرمایه گذاری کم است. جریان های نقدی پایین تر با معاملات حزب مرتبط بیشتر برای شرکت های چینی همراه است که نشانگر کمبودی در مدیریت شرکت ها است. در حقیقت ، سرمایه گذاران در بازار از نظر واقعی بازده صفر کسب کردند و بازده تجمعی بازار بسیار پایین تر از سپرده های 5 ساله بانکی یا حتی اوراق قرضه دولتی سه و پنج ساله در چین است.
این همه بر کارآیی بازار تأثیر می گذارد و در وهله اول شرکت های چینی را از ورود به بازار منصرف می کند. در واقع ، مسلماً سه شرکت مشهور چینی ، غول های اینترنتی خصوصی "خفاش"-Baidu ، Alibaba و Tencent-همه در لیست عمومی قرار دارند ، اما هیچ یک در بازار داخلی ذکر نشده است. شرکت هایی مانند اینها ترجیح می دهند در بازارها با قوانین بهتر در خارج از کشور سرمایه گذاری کنند و با این مسئله ، سرمایه گذاران چینی دسترسی محدودی به این بازارها دارند - و به همین ترتیب بازده های چشمگیر این شرکت ها را تولید می کنند.
راه حل؟
توصیه اصلی ما با توجه به سیاست است: CSRC باید موانع مالی IPO را به میزان قابل توجهی کاهش دهد و شرکت های خصوصی تر ، به ویژه شرکت های صنایع رشد را تشویق کند تا وارد بازار شوند. اتفاقاً ، CSRC این موضوع را تحقق بخشیده است و در حال اصلاحات مهمی است: تغییر روند IPO از یک روش اداری که توسط CSRC کنترل می شود به روشی که توسط بورس اوراق بهادار کنترل می شود و توسط بازار کنترل می شود. این امر باعث بهبود کیفیت ترکیب شرکتهای ذکر شده در بازار می شود و در کنار محکم کردن قوانین برای حذف شرکتهای ضعیف ، باید کارایی بازار را افزایش دهد. تلاش های مداوم در بهبود حاکمیت شرکت ها باعث افزایش کارایی سرمایه گذاری می شود.
حرکت به سمت یک فرآیند بازار محور تر-همراه با مدیریت شرکت ها ، اصلاحات IPO و اجرای بهتر روند حذف-می تواند مخلوط بنگاه های موجود در بازار و تخصیص منابع را بهبود بخشد و بازده سهامداران را افزایش دهد. اگر این اصلاحات به کار گرفته شود ، آینده بازار سهم برای سرمایه گذاران فردی و نهادی چه داخلی و چه بین المللی جذاب تر به نظر می رسد ، و این امکان را برای فرصت های سرمایه گذاری عالی و بازده مثبت و استفاده بهتر از منابع فراهم می کند. علاوه بر این ، اگر بازار داخلی چین بهتر عمل کند ، تأثیر مشابهی بر اقتصاد جهانی خواهد داشت.